معنی (.n): چیز زرنشان، طلاکوبی، خاتم کاری (.tv): نشاندن، در چیزی کار گذاشتن، (بازر یا , گوهر)اراستن، خاتم کاری کردن، گوهر نشان کردن, معنی (پئ): چیز زرنشان، طلاکوبی، خاتم کاری (پفذ): نشاندن، در چیزی کار گذاشتن، (بازر یا پ گوهر)اراستن، خاتم کاری کردن، گوهر نشان کردن, معنی (,n): ]dx xcjaاj، zgاlmfd، ohk lاcd (,tv): jaاjbj، bc ]dxd lاc ;vاaتj، (fاxc dا , ;mic)اcاsتj، ohk lاcd lcbj، ;mic jaاj lcbj, معنی اصطلاح (.n): چیز زرنشان، طلاکوبی، خاتم کاری (.tv): نشاندن، در چیزی کار گذاشتن، (بازر یا , گوهر)اراستن، خاتم کاری کردن، گوهر نشان کردن, معادل (.n): چیز زرنشان، طلاکوبی، خاتم کاری (.tv): نشاندن، در چیزی کار گذاشتن، (بازر یا , گوهر)اراستن، خاتم کاری کردن، گوهر نشان کردن, (.n): چیز زرنشان، طلاکوبی، خاتم کاری (.tv): نشاندن، در چیزی کار گذاشتن، (بازر یا , گوهر)اراستن، خاتم کاری کردن، گوهر نشان کردن چی میشه؟, (.n): چیز زرنشان، طلاکوبی، خاتم کاری (.tv): نشاندن، در چیزی کار گذاشتن، (بازر یا , گوهر)اراستن، خاتم کاری کردن، گوهر نشان کردن یعنی چی؟, (.n): چیز زرنشان، طلاکوبی، خاتم کاری (.tv): نشاندن، در چیزی کار گذاشتن، (بازر یا , گوهر)اراستن، خاتم کاری کردن، گوهر نشان کردن synonym, (.n): چیز زرنشان، طلاکوبی، خاتم کاری (.tv): نشاندن، در چیزی کار گذاشتن، (بازر یا , گوهر)اراستن، خاتم کاری کردن، گوهر نشان کردن definition,